چطور نفر سوم رابطه عاطفی نشیم؟
احتمالاً برای شما یا اطرافیانتان این اتفاق افتاده است که نفر سوم یک رابطه عاطفی باشید یا شخصی بهعنوان نفر سوم وارد رابطه شما شده باشد با ما همراه باشید تا این موضوع را عمیقتر بررسی کنیم.
داستانی رو میخواهم برایتان تعریف کنم
که ایده این داستان با روایتی از دکترشیری شروع هست. که به نفر سوم رابطه عاطفی که میخواهیم راجباش صحبت کنیم مرتبط میشود.
این داستان ما سه تا کارکتر به نام آقا پرویز و پری خانم و اصغر آقا دارد.
داستان ازاینجا شروع میشود که این آقا پرویزی به پری خانم علاقهمند میشود و از ایشان درخواست آشنایی بیشتر و توجه بیشتر رو دارد.
ولی پری خانم هیچ توجهی به آقا پرویز داستان ما نمیکند و از آقا پرویز اصرار و از پری خانم انکار (داستان تکراری بیشتر عاشقیهایی که شنیدیم)
آقا پرویز قصه ما ناامید و ناراحت از همهجا راندهشده بود، از خودش، از زمین آسمان و خدای خودش گله میکرد که چرا اتفاقی نیافتاد تا به معشوقش برسد.
چرا مهری از آقا پرویز در دل پری خانم نمینشست تا اینکه کمکم پری خانم هم به آقا پرویز علاقهمند میشود و بالاخره این زوج عاشق به هم میرسند.
و بعد از مراسم و رسم و رسوم عروسی بالاخره این زوج هم به خانه بختشان میروند تا زندگی رویایشان رو شروع کنند.
بعد از ازدواج
آقا پرویز در شروع زندگی مشترک خیلی بیشتر از قبل کار میکرد، چون قصد داشت آسایش و آرامش رو برای خودش و همسرش و در آینده برای فرزندانشان مهیا کند، پس تا دیروقت سرکار میماند و هر کاری میکرد تا بتواند درآمد خودش رو افزایش بدهد.
از آنسو پری خانم گله و شکایت میکرد که من توقع زیادی ندارم کمتر کارکن، زودتر به خانه بیا، سفر بریم و بیشتر باهم باشیم تا از زندگیمان لذت ببریم.
خلاصه پری خانم گله و شکایت میکرد آقا پرویز هم با منطق خودش توضیح میداد چرا منو درک نمیکنی من همه این کارها رو برای تو و آیندمان انجام میدم.
خلاصه که بعد از مدتی پری خانم خسته میشود و نامهای مینویسد که من برای همیشه رفتم مراقب خود باش.
نکته داخل پرانتز برایتان بگویم.
بستگی دارد که ما از کدام سمت شنونده داستان هستیم چون میتواند مقصر داستان با هم فرق کند.
یعنی ممکن است که ازنظر ما مقصر آقا پرویز باشد و ازنظر دوست دیگر مقصر داستان پریخانم بوده باشد.
خلاصه بسته به اینکه لنز دوربین ما کجا قرار دارد جای قربانی و جلاد باهم عوض میشود.
بریم سراغ ادامه داستان
آقا پرویز که به خانه میآید و متوجه ماجرا میشود کلی ناراحت و عصبانی که چرا ترکم کردی و من برای زندگیمان تلاش میکنم شروع میکند به گله شکایت ولی بعد دو روز احساس غم و اندوه زیادی سوی او میآید و در دل خود میگوید کاش میشد برگردیم به گذشته و من بیشتر قدر تو رو میدانستم و دعا و نذر که کاش یکی دوباره ما را باهم آشتی بدهد.
پری خانم که قهر کرده بود بهناچار به خانه دوستش میرود، دوستش برای اینکه پریخانم را تو این وضعیت نبیند.
پری خانم را به خرید میبرد و به مهمانیهای مختلف همراه خود میبرد تا حال و هوای پریخانم عوض شود.
در این اکیپ بازی، آقایی به نام اصغر آقا با پری خانم آشنا میشود و پری خانم داستان آقا پرویز را، براش تعریف میکند
و از سختیهای که کشیداست برایش میگوید.
و اصغر آقا دلداری و میدهد و سعی میکند حال پریخانم رو عوض کند.
و میگوید چقدر این آقا پرویز شمارا که فرشتهی روی زمین هستید را اذیت میکرد.
و شروع میکند به گفتوگو که تو لیاقتت خیلی بیشتر هستش و چرا اینقدر در حق خودت ظلم میکنی بیا من کمکت کنم از این جهنم خارج شوی (خلاصه این اصغر آقا میشه رابینهود داستان ما آقا پرویز میشه جلاد و پری خانم هم میشه قربانی، مثلث کامل میشه)
نکته جالب اینجاست که این آقا که در این رابطه نقش رابینهود دارد در رابطهای دیگر در نقش جلاد است!
جمعبندی مثلث کارپمن و نفر سوم رابطه عاطفی
به این مثلث میگویند مثلث کارپمن که خیلی از دوستیها و روابط عاطفی و حتی در روابط زناشویی درگیر این موضوع هستند.
حالا دلیل مطرح کردن این مثال این بود که بعضیها شخصیتشان و مدل رفتاریشان بهصورت ناخودآگاه در جایگاه رابینهود (ناجی) قرار میگیرد و دلایل مختلفی میتواند داشته باشد مثلاً
- شاید از این راه خودش را پرزنت میکند و جلبتوجه میکند
- شاید دارای تله شخصیتی هستش و تلهاش براش تصمیم میگیرد وخیلی دلایل دیگر
هدف از گفتن این داستان این بود که اگر این موضوع مثلث کارپمن از ناخودآگاه وارد خودآگاه ما شود و توجه ویژه داشته باشیم حواسمان جمع باشد که رابینهود یا قربانی رابطهای نشویم یا اگر هستیم سعی کنیم خارج شویم، بهمرور وارد ناخودآگاه ما میشود.
مثل دزدگیر یا آپشن که روی ما سوار شده است که موقع که وارد این بازی میشیم متوجه بشویم و بتوانیم آینده این مدل رابطهها و حال خوب کن بودن رو متوجه شویم.
و از این مثلث اشتباه آگاهانه خارج بشیم.
در نوشتههای بعدی حتماً این موضوع رو بسط خواهیم داد و هر نقش رو مفصل توضیح خواهیم داد.
تمرین این نوشته:
- تابهحال شما (دوستانتان و اطرافیانتان) هم درگیر این مثلث بودهاید کدام نقش را داشتید؟ (قربانی، جلاد یا رابینهود) داستان شما چطور بود؟
- فیلم و کتابی که براساس مدل کارپمن دیدید یا خواندهاید را معرفی کنید.
پیشاپیش از وقتیکه میگذارید تشکر میکنم.
راستی اگر به موضوع رابطه عاطفی و روانشناسی علاقه دارید
نوشتهای تحت عنوان از رابطه عاطفی قبلیم بگم یا نه؟ رو میتوانید مطالعه کنید.
منتظر نظرات شما هستم تا با کمک شما این موضوع رو ادامه بدیم.